به گزارش راهبرد معاصر؛ از استقرار ملک سلمان بن عبدالعزیز در سمت پادشاهی عربستان سعودی بعنوان نقطهی عطفی در تاریخ پادشاهی سعودی نام برده میشود. رخدادی که در آن با تصدی سمتِ ولایتعهدی و وزارت دفاع از سوی محمد بن سلمان پسر جوان وی، عملا زمام امور سعودی مسیری جدید به خود دید. حمله به یمن جهت سقوط حکومت انصارالله و تشکیل ائتلاف در این زمینه را میتوان بارزترین اقدام بن سلمان در طول پنج سال اخیر دانست. با این وجود و علی رغم حمایت صریح دولت ترامپ از سیاستهای ماجراجویانه محمدبنسلمان و سکوت محض اروپاییها، وی در دستیابی به کمترین موفقیتی در جنگ یمن ناکام مانده تا آنجا که این واقعه بسان پاشنه آشیل دولت جوان سعودی نام برده میشود.
برآیند مجامع جهانی و در راس آنها سازمان ملل متحد از تحولات حاکم بر یمن گواه آن است که جامعه یمن بعنوان فقیر ترین ملت عربی، هم اکنون با فقر و بیماریهای متعدد دست و پنجه نرم میکند تا آنجا که بخش عمده کودکان این کشور از سوتغذیه رنج میبرند. محاصره هوایی، زمینی و دریایی این کشور توسط ائتلاف عربی به رهبری سعودی نیز در این زمینه مزید بر علت شده و عملا عرصه را بیش از پیش بر جامعه یمن تنگ نموده است. بر اساس آخرین دادههای منتشره در این باره، جنگ یمن تا کنون قریب به یکصدهزار تن را به کام مرگ کشانده است.
محمد بن سلمان کوشید تا با بهره گیری از حمایت بین المللی، کار را تا پیش از اتمام دولت ترامپ در کاخ سفید یکسره نماید، از همین رو مقامات آمریکایی با اعمال شدیدترین فشارها و تحریم های بین المللی در این باره با سعودی ها همراهی نمودند. قراردادن کلیت گروه انصارالله در لیست گروه های تروریستی ایالات متحده آمریکا، بعنوان آخرین تیر در ترکش واشنگتن در حمایت از بنسلمان محسوب میشود، امری که مانع از تحقق خواست قلبی سعودی در تسلیم دولت انصارالله یمن شده است.
اکنون و با استقرار جو بایدن در کاخ سفید و وعده و عیدهای وی مبنی بر سختگیری دوچندان علیه سعودی و دگرگونی مواضع کاخ سفید در قبال تحولات یمن، بنسلمان به تکاپو افتاده تا از سرعت فشارهای احتمالی دولت بایدن علیه خویش بکاهد. نگرانی از تغییر موضع آمریکا در حالی است که جدالهای داخلی میان متحدین منصور هادی و اختلافات سعودی با امارات در رابطه با آینده یمن، مزید بر علت شده و زمینه تزلزل محمد بن سلمان را در عرصه بینالمللی فراهم آورده است. در ادامه این نوشتار به مهمترین بحرانهای پیشروی دولت سعودی در رابطه با آینده جنگ یمن اشاره خواهیم نمود.
بی گمان بزرگترین بازنده بینالمللی شکست دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا را می توان حکومت عربستان سعودی دانست. از همین رو دولت ملک سلمان کوشید تا در بازهی منتهی به استقرار بایدن در کاخ سفید، مبادرت به برقراری مناسبات نزدیکتر با رژیم صهیونیستی نماید تا عملا اندک مصونیتی را برای خویش در دولت بعدی کاخ سفید ایجاد نماید. رئیس جمهور جدید آمریکا در خلال مناظرات انتخاباتی از وعده تغییر رویکردش در صورت پیروزی در انتخابات در برابر سعودی خبر داده بود. از همین رو، ریاض کوشید تا با این ائتلافهای پی در پی در منطقه نظیر حل اختلافات با قطر، نزدیکی به اسرائیل و قراردادن انصارالله در لیست گروه های تروریستی از سوی دولت ترامپ، دست بایدن را در اِعمال فشارهای فزاینده علیه سعودی ببندد. با این وجود؛ دولت جدید مستقر در واشنگتن دیگر به مانند دولت پیشین، چک سفید امضا به سعودی نخواهد داد و بیش از پیش در عرصههای مختلف و در راس انها، فشارهای حقوق بشری دولت عربستان سعودی را در منگنه قرار خواهد داد.
جنگ یمن در حالی وارد ششمین سال خویش شده است، که به گذر زمان و علی رغم تشدید حملات هوایی سعودی علیه مواضع انصارالله در عرصه زمینی نه تنها پیشروی چندانی صورت نپذیرفته، بلکه به مرور شاهد تغییر موازنه قوا در عرصه نظامی نیز میباشیم. حمله پهپادی و موشکی انصارالله به تاسیسات نفتی آرامکو(مهمترین تاسیسات انرژی جهان) را می توان نماد این تغییر موازنه دانست، فرآیندی که مدام و به فاصله کمتری شاهد تکرار آن میباشیم. حملات موشکی به ریاض، نجران و جده و تحمیل فشارهای فزانیده نظامی و اقتصادی علیه دولت سعودی، دست سعودی را در نحوه مقابله با انصارالله بیش از پیش مسدود نموده است.
از زمان آغاز نبرد ائتلاف عربی به رهبری سعودی علیه انصارالله، مبارزه برای تصرف صنعا و شکست حوثی ها در صدر اولویت این ائتلاف قرار داشته است، با این وجود و جهت تحقق این خواسته، هر چه از اعضای ائتلاف به طریقی مجزا عمل نموده اند. دولت سعودی همِ خویش را بر حمایت صریح از دولت در تبعید منصور هادی گزارذ، امارات متحده عربی اما از همان ابتدا به سوی شورای انتقالی جنوب متمایل شد. شورای که فارغ از مبارزه با انصارالله، در پی ایجاد حکومتی مجزا در جنوب یمن گام بر میدارد. مشاهده پرچم های استقلال طلبانه یمن جنوبی در صفوف مبارزه با انصارالله از همان ابتدا نوید بخش وجود تعارضی بنیادین در میان رقبا بود. دولت یمن جنوبی در سال ۱۹۹۰ و پس از اتمام تحولات ناشی از جنگ سرد، با یمنیهای شمالی یکی شده و دولت یمن واحد را تشکیل دادهاند، با این وجود، جنوبی ها مدعیاند که همواره به آنان به چشم شهروند درجه دو نگریسته شده و از موضع پایینتری نسبت به شمالیها برخوردارند، همین مسئله به تقویت دیدگاههای جدایی طلبانه در جنوب یمن منتهی شد. نمود این مسئله را میتوان در عدم تمایل مشارکت انان در حمله به انصارالله پس از تصرف عدن، پایتخت یمن جنوبی مشاهده نمود. در خلال ماههای اخیر، مکررا تجزیه طلبان جنوبی با نیروهای متحدی هادی وارد نبردهای خونین شدهاند که با میانجیگری سعودی موقتا خاتمه یافته است.
قدرت گیری انصارالله در شمال یمن و بواسطه هم مرزی این منطقه با عربستان سعودی، از اهمیت فزاینده ای نزد ریاض برخوردار است. امارات متحده اما بی توجه به پیامدهای این مسئله و بواسطه تامین مصالح خویش پای در میدان خونین یمن گزارد. ابوظبی در خلال این جنگ دو هدف عمده را در سر میپروراند. اول آنکه با استیلا بر جزیره استراتژیک سقطری در جنوب یمن، نقش راهبردی در خلیج عدن، تنگه بابالمندب و شمال شاخ آفریقا ایفا نموده و دوم آنکه با حمایت از تجزیه طلبان جنوبی و استیلا بر شهر عدن، در راستای مصالح اقتصادی خویش بکوشد. کارشناس منطقه از نگرانی ابوظبی از رشد اقتصادی عدن در آینده سخن به میان آورده و آن را (بدلیل موقعیت منحصربفرد) رقیبی برای دوبی میپندارند، از همین رو با استیلای امارات بر منطقه و وابسته نموده جنوبیها به خویش، زمینه مهار این خطر را در آینده برای خویش فراهم نموده است.
اخوان المسلمین و نحوه مقابله با آن همواره بسان دغدغه مهمی برای شیخ نشین های خلیج فارس بوده است. از دولت امارات متحده عربی به عنوان حساسترین شیخ نشین خلیج فارس در مقابله با اخوان المسلمین نام برده میشود. هرگونه مصالحه با اخوان المسلمین در یمن، برای ابوظبی به منزله عبور از خطوط قرمز قلمداد میشود. سعودیها نیز دل خوشی از تحرکات اخوانیها در منطقه ندارند، با این وجود و با تشدید ناکامی در برابر انصارالله، دولت سعودی تن به مشارکت اخوانیها در دولت ائتلافی مستقر در جنوب یمن دادند. این مسئله با ناخرسندی اماراتیها همراه شده است. از حزب قدرتمند الاصلاح یمن به عنوان شاخه اخوانالمسلمین یمن نام برده میشود، حزبی که از نفوذ قابل توجهی در یمن برخوردار است.
سرانجام و پس از مدت ها رایزنی، رهبران ریاض موفق شدند تا مقامات ابوظبی را در تاسیس دولتی ائتلافی در جنوب یمن مجاب سازند، دولتی به نخست وزیری معین عبدالملک که شماری از جریان های تجزیه طلب جنوبی، اخوانیها، ناصریست ها و شماری دیگر از جریان ها را در خود جای داده است. از همان ابتدا قابل تصور بود که دولت عبدالملک همچون دفعات پیشین از ثبات لازم برخوردار نباشد، امری که چالشی را پیش روی سعودی ها قرار داده است. در جدیدترین این رخدادها، اعتراضات شدیدِ جریانهای سیاسی موجود در دولت ائتلافی یمن به اقدام «عبدربه منصور هادی»، رئیس مستعفی این کشور در تعیین شماری از شخصیتها در مناصب مهم، نشانگر وجود اختلالی بزرگ در سازوکار تصمیمگیری است که تداوم مشارکت گروههای سیاسی دارای دیدگاهها و رویکردهای مختلف در درون دولت «معین عبدالملک» را مورد تهدید قرار می دهد و تاثیر منفی بر ثبات و توان دولت در حل و فصل پروندههای پیچیده از جمله گسترش امنیت و ثبات و بهبود وضعیت معیشتی مناطق تحت سلطهاش برجای مینهد. گروههای سیاسی اصلی حاضر در دولت ائتلافی عبدالملک از جمله شورای انتقالی جنوب یمن از قرارگیری منصور هادی تحت تاثیر رهبران حزب اصلاح به عنوان بازوی اخوان المسلمین در اتخاذ تصمیماتی در راستای منافع این گروه نگران هستند؛ تصمیماتی که میتواند آنچه که اخوان در عرصه میدانی در مقابله با شورای انتقالی جنوب نتوانست به دست بیاورد، در عرصه سیاسی به چنگ آورد.
برآیند تحولات حاکم در جنگ یمن گواه آن است که دولت سعودی در نحوه مقابله با چگونگی چالش حاکم بر این جنگ به مشکل برخورده است. روی کار آمدن دولت بایدن، عرصه را بیش از پیش به روی ریاض تنگ نموده است. اختلافات حاکم در جبهه مخالفین انصارالله و تفاوت نظر ریاض با ابوظبی موقعیتی خطیر را برای دولت سعودی ایجاد نموده است. همین مسئله موجب شده تا بر خلاف اغاز جنگ، دولت سعودی از موضع بمراتب پایینتری به پایان این جنگ شش ساله تن در دهد.